دغدغۀ نفع قابل بیمه از چه زمانی مطرح شد؟
نفع قابل بیمه از لحاظ تاریخی ریشه در حقوق انگلستان دارد و اولین قوانین برای مقابله با بیمهنامههای فاقد نفع در قرن هجدهم در این کشور به تصویب رسیده است. بهطور معمول نفع قابل بیمه به عنوان یک شیوه دفاعی در دعوای مدنی توسط بیمهگر برای فرار از پرداخت غرامت و یا مبلغ مقرر در بیمهنامه پس از وقوع رویداد بیمهشده، بهکار میرفت. بیمهگر به فقدان نفع قابل بیمه توسط ذینفع قرارداد بیمه در شخص یا اموال موضوع بیمه تکیه میکرد و دادگاه رسیدگیکننده در صورتی که تشخیص میداد قرارداد فاقد نفع قابل بیمه است، تمایلی به احراز صحت آن معامله نداشت. در این صورت قرارداد بیمه دیگر بیمهگر را ملزم به پرداخت مبلغ وعده داده شده به ذینفع نمیکرد و حتی در برخی موارد بیمهگر از استرداد حق بیمههای پرداخت شده توسط بیمهگذار نیز معاف بود.
این مسئله بدیهی است که هر انسانی دارای نفع قابل بیمه برای بیمهکردن حیات خودش است لیکن در زمینه بیمهکردن حیات اشخاص ثالث این موضوع مطرح میشود که چه افرادی دارای نفع بیمهپذیر هستند و این نفع باید به چه صورت باشد تا تهدیدی علیه حیات آنان تلقی نشود. اگرچه بتوان در محیط خانواده صرف نفع معنوی و حضور فرد را برای بیمهپذیر بودن حیات اشخاص کافی دانست اما یقینا در امور اقتصادی، منافع مالی را باید پیشفرض قابل بیمه بودن حیات دیگری دانست. گفتنی است بحث از مشروع بودن منافع، نکتهای است که در تمام موارد بیمه اشخاص باید بدان توجه داشت.
منافع معنوی قابل بیمه در حیات اشخاص
نفع قابل بیمه مبتنی بر عشق و محبت خانوادگی در زندگی شخص دیگر، ممکن است از طریق رابطه خویشاوندی نسبی یا سبی ایجاد شود. این امر، مبتنی بر این فرض است که معمولا چنین عشق و محبتی میان خویشاوندان نزدیک وجود دارد و همین امر، مانع از قتل عمد شخص برای رسیدن به عواید بیمهای خواهد شد؛ از این رو، وجود نفع قابل بیمه در حیات اعضای خانواده را «فرض قانونی» دانستهاند. هرچه رابطه خانوادگی نزدیکتر باشد، احتمال وجود نفع قابل بیمه نیز بیشتر است. بر این اساس، معمولا یک فرد در حیات تمام اعضای خانواده مرکزی و هستهای خود نفع قابل بیمه دارد؛ از جمله در زندگی همسر و فرزندش. با این وجود مسلم ترین نفع غیراقتصادی که اشخاص در زمینه نفع قابل دارند، نفعی است که بیمهگذار برای حیات خود قائل است به همین خاطر بررسی آن را باید در رأس بحث قرار داد.
نفع قابل بیمه در زندگی خود شخص
این موضوع اغلب گفته شده که هر فردی دارای نفع قابل بیمه نامحدود در زندگی خودش است. از این رو، بعضی نظریه پردازان مانند کیتون و ویدز این نوع از نفع قابل بیمه در زندگی خود شخص را یک «فرض قانونی» دانستهاند و بیان داشتهاند که «هر شخصی میتواند قرارداد معتبری را برای بیمه عمر خودش و برای هر مبلغی که شرکت بیمه بپذیرد، منعقد کند؛ چراکه ارزیابی ارزش زندگی بر اساس معادلات اقتصادی غیر ممکن است». از سوی دیگر، پرفسور جری در پذیرش این فرض چنین استدلال میکند که وقتی شخصی برای خود بیمه عمر اخذ میکند، از این بابت که ممکن است بر روی مرگ خود شرط بندی کرده باشد و یا بخواهد خودکشی کند تا منافع مالی ناشی از بیمه عمر به شخص دیگری رسد، نگرانی چندانی وجود ندارد.
حتی دادگاهها و مفسران آمریکایی پذیرفتهاند که وقتی شخصی بیمه عمر اخذ میکند، میتواند هر شخصی را که بخواهد به عنوان ذینفع تعیین کند و لازم نیست که شخص تعیین شده، نفع قابل بیمهای داشته باشد. استدلالی که در این خصوص وجود داشته، آن است که بیمهگذار در این فرض کسی را انتخاب نخواهد کرد که به احتمال زیاد او را به قتل رساند و منافع حاصل از بیمه عمر را تصاحب کند؛ البته مثالهای نقض این استدلال در عمل بسیار زیاد بوده و قتلهایی که به این دلیل ارتکاب یافتهاند، کم نبودهاند. در نهایت، برای رفع مشکلات فوق و رعایت نظم عمومی، اگر ذینفع بیمه عمر، عمدا بیمهگذار را به قتل رساند، دادگاهها اجازه نمیدهند که این شخص منافع حاصل از بیمه عمر را تحصیل کند و در چنین فرضی، منافع حاصل از بیمه عمر، به ذینفع احتمالی بی گناه یا به ترکه متوفی داده میشود.
هیچکس نباید از خطای خود سودی ببرد!
این امر، بر اساس قاعدۀ عامی است که در حقوق مسئولیت مدنی مطرح است؛ اینکه هیچکس نباید از خطای خود سود ببرد. لذا ممکن است حتى شخص ذینفع در دادرسیهای کیفری به ارتکاب قتل عمد محکوم نشود و جرم او به اثبات نرسد، اما شرکت بیمهگر در یک دادرسی مدنی، بر اساس شواهد و مستندات قانعکنندهای ثابت کند که شخص ذینفع حق دریافت عواید ناشی از بیمه عمر را نخواهد داشت. البته اگر قصور ذینفع موجب مرگ ناخواسته بیمهگذار شده باشد یا ذینفع در دفاع (مشروع) از خود او را کشته باشد، ذینفع از دریافت عواید ناشی از بیمه محروم نخواهد شد. همانطوری که در مباحث فوق مورد اشاره قرار گرفت، در صورتی که خطا و تأثیر ذینفع در مرگ بیمهگذار ثابت شود، بیمهگر عواید ناشی از بیمه عمر را به ذینفعان احتمالی دیگر و یا ترکه بیمهگذار پرداخت خواهد کرد؛ اما برخی دادگاهها استثناء بحث برانگیزی را بر این قاعده وارد کردهاند که تحت عنوان «وسیله بی گناه» از آن یاد میشود.
داستان ویکتور نول و اقدام ذینفعان برای اخذ سود بیمه عمر
در قضیه شرکت بیمه عمر انگلستان علیه نول، ویکتور نول، اقدام به اخذ بیمه عمر برای خود کرد؛ زیرا شرکای تجاری جدید او رونالد و جیمز کالورت- گفته بودند که برای این که آنها بتوانند بر روی اختراع او سرمایهگذاری کنند، او باید بیمه عمر اخذ کند. مدتی بعد از انعقاد بیمه عمر، جسد نول در حالی که مورد اصابت چندین گلوله قرار گرفته بود، پیدا شد. هرچند قاتل نول در این قضیه مشخص نشد، اما کالورتها محکوم به کلاهبرداری و فریب شرکت بیمه شدند. در پی محکومیت کیفری کالورتها به خاطر فریب شرکت بیمه، دادگاه حقوقی طبق قاعده استفاده ابزاری از بیمهشده در خصوص پرونده رأی صادر کرد. پس، این سؤال مطرح شد که اگر نماینده بیمه، از قصد سوء ذینفعان مطلع باشد و کاری نکند، و یا حتی اگر در این خصوص با ذینفعان هم دست باشد، وضعیت چگونه خواهد بود؟ از یک طرف شرکت بیمه استدلال میکند که قاعده استفاده ابزاری از بی گناه باید در این موقعیت اعمال شود و در نتیجه، شرکت از پرداخت پول معاف است. از طرف دیگر، اصل حقوق بیمهای قوام یافتهای وجود دارد که اگر نماینده شرکت بیمه، در حدود اختیارات خود عمل کند، ولو اینکه بهطور متقلبانه عمل کرده باشد، باز هم شرکت بیمه متعهد خواهد بود؛ مگر آنکه ثابت شود خود بیمهگذار هم در این تقلب مشارکت داشته است.
پرونده جیمز لوپز و انگیزه مجرمانه ذینفعان برای سود بیمه
پس از صدور رأی فوق در پرونده نول، دو دادگاه دیگر نیز اقدام به بررسی این مسئله کردند. در پرونده شرکت بیمه عمر علیه لوپز، جیمز لوپز بیان میکرد که همسرش بیمه عمری بر حیات او، به ارزش ۲۶۰ هزار دلار گرفته است، در حالی که از این موضوع مطلع نبوده و در امضای بیمهنامه فریب خورده و تصور کرده که همسر او بیمه سلامت خریده است. همچنین، آقای لوپز ادعا داشت که بهطور غیرمستقیم شنیده است که همسر و برادر همسرش توطئه قتل وی را طرح ریزی کردهاند. لوپز فورا نماینده بیمه را از این توطئه آگاه کرد، اما شرکت بیمه اقدامی انجام نداد. مدتی بعد همسر و برادر همسر آقای لوپز او را ربودند و سعی کردند او را غرق کنند که با رسیدن پلیس به صحنه جرم، او نجات یافت. لوپز علیه شرکت بیمه شکایت کرد و شرکت، به دلیل توجه نکردن به اخطارهای آقای لوپز در خصوص توطئه قتل وی محکوم شد. دیوان عالی فلوریدا اظهار داشت که اگرچه شرکتهای بیمه نمیتوانند ضامن حسن نیت مشتریان خود باشند، اما وظیفه دارند انگیزه مجرمانه ذینفعان بیمه عمر را مورد بررسی قرار دهند. حداقل شرایط این پرونده این گونه اقتضا میکرد که شرکت بیمه انگیزههای مجرمانه ذینفعان را از بین برد و به آنها اعلام کند که در صورت زمینه سازی قتل بیمهگذار، نفعی از بیمه نخواهند برد و سودی عاید آنان نخواهد شد.
پرونده اوراستریت علیه شرکت بیمه کنتاکی
یکی دیگر از پروندههای مشهور در این خصوص، پرونده اوراستریت علیه شرکت بیمه کنتاکی بود که در آن، صرف سهل انگاری بیمهگر مطرح نبود، بلکه بیمهگر با ذینفع در مرگ بیمهگذار تبانی کرده بود. اما مسئله مهمی که در پرونده فوق وجود داشت آن بود که رفتار غیرقانونی نماینده بیمه در کمک کردن به ذینفع قرارداد بیمه، چه تأثیری در مسئولیت شرکت بیمه دارد؟ دادگاه این گونه پاسخ داد که اقدامات غیرقانونی نماینده شرکت بیمه، میتواند بیمهگر را از ادعای بطلان بیمهنامه محروم کند. در مجموع باید گفت که بیمهگر باید در تنظیم قرارداد بیمه، حسن نیت داشته باشد؛ در مواردی که بیمهگر با سوءنیت بیمهگذار با طرف قرارداد بیمه برخورد میکند، نمیتواند بعدا به عدم صحت و اعتبار قرارداد، متوسل شود و در فرض کامل نبودن ارکان عقد وی ملزم به بازگشت حق بیمهها به بیمهگذار همراه با سود و به عبارتی جبران کامل خسارت بیمهگذار است.
لذا، در پروندههای لوپز و اوراستریت و رویه قضایی متعاقب آن که با برخورد دادگاه در پرونده نول تفاوت داشت، رویه قضایی را متقاعد کرد که اگر نماینده شرکت بیمه، با تسامح خود قصد مرگبار ذینفع را کنترل نکرده و یا حتی با او تبانی کرده باشد، در قبال مرگ بیمهگذار مسئول است و عواید ناشی از بیمهنامه باید به دیگر ذینفعان احتمالی یا ترکه بیمهگذار تعلق گیرد.
نفع قابل بیمه در زندگی همسر
بنا بر نظر اکثریت، همسر هر فردی در حیات او نفع قابل بیمه دارد؛ اما در پاسخ به این سؤال که آیا فردی میتواند بدون اطلاع همسرش، نسبت به حیات او بیمه عمر بگیرد، اختلاف نظر وجود دارد. رویه قضایی و قوانین موضوعه در برخی از ایالات آمریکا، رضایت و اطلاع همسر در انعقاد بیمه عمر را لازم نمیدانند؛ اما برخی نویسندگان معتقدند که برای مصلحت عمومی و جلوگیری از قراردادهای مخاطره آمیز، رضایت همسر نیز برای گرفتن بیمه عمر نسبت به حیات او ضروری است. همین روش در اکثر ایالات این کشور پذیرفته شده است. برای اشاره به این مصالح، توجه به یکی از پروندههای قضایی مفید خواهد بود.
در دعوای رامی به طرفیت شرکت بیمه عمر کارولینا، خانمی بدون اطلاع و رضایت همسرش، نسبت به حیات او بیمه عمر اخذ کرد و سپس او را با اسید آرسنیک مسموم کرد. شوهر او متحمل صدمات شدیدی شد و از شرکت بیمه عمر با این ادعا که از فقدان رضایت او در زمان انعقاد بیمه عمر اطلاع داشته شکایت کرد دیوان کارولینای شمالی چنین رأی داد که: «به عنوان یک قاعده عمومی، بیمه عمری که نسبت به حیات بیمهشده و بدون رضایت او اخذ میشود، بر خلاف نظم و مصلحت عمومی بوده و قابل اجرا نیست. به عنوان مثال، همسر مردی نمیتواند بدون رضایت او، نسبت به حیات وی بیمه عمر اخذ کند؛ چراکه این اقدام میتواند زمینه ساز جرائم عدیدهای باشد».
نفع قابل بیمه در روابط همسران
نکته دیگر آن است که خصوصیت بارز این نوع نفع در روابط میان همسران و روابط نزدیک خویشاوندی مانند رابطه میان والدین و فرزندان، در عدم نیاز به اثبات وجود نفع اقتصادی قابل بیمه است؛ در حالی که سایر روابط خویشاوندی، تنها با وجود رابطه اقتصادی یا تصریح قانونی میتواند منجر به پذیرش نفع قابل بیمه شود. نهایتا، سؤالی که باید به آن پاسخ داده شود آن است که وقوع طلاق چه اثری بر وجود نفع قابل بیمه در حیات همسر میگذارد؟ اگر بیمه عمری نسبت به حیات همسر اخذ شود و بعد از گذشت مدتی آنها از یکدیگر جدا شوند، قطعا باید وقوع طلاق به نفع قابل بیمه پایان دهد. البته گاهی اوقات حتى بعد از طلاق هم کماکان نفع قابل بیمهای وجود دارد؛ مثل تعهد به نگهداری و مراقبت از کودک و پرداخت نفقه او (مانند تکلیف به پرداخت نفقه همسر باردار و مطلقه رجعیه در حقوق ایران ماده ۱۱۰۹ ق.م.). البته تعداد کثیری از دادگاهها بر این عقیدهاند که وجود نفع قابل بیمه در زمان انعقاد عقد کافی بوده و نیازی به استمرار آن نیست؛ اما این نظر قابل انتقاد است.
نفع قابل بیمه میان والدین و فرزند
پدر و مادر و فرزندان در حیات یکدیگر متقابلا نفعی قابل بیمه دارند؛ حتی اگر این فرزند بالغ بوده و از لحاظ اقتصادی وابسته به والدین خود نباشد. البته باید توجه شود که فرزندخواندگان، در حیات پدرخوانده و یا مادر خوانده خود نفع قابل بیمهای ندارند؛ مگر در مواقعی که به لحاظ اقتصادی به آنان وابسته بوده و یا اینکه از آنان انتظاراتی اقتصادی دارند. پدرخوانده و مادر خوانده نیز در حیات فرزند تحت سرپرستی آنان نفع قابل بیمهای ندارند؛ مگر در شرایط استثنایی که وابستگی اقتصادی و یا مسئولیت مالی وجود چنین نفعی را توجیه کند.
برای جلوگیری از قراردادهای شرط بندی میان اعضای خانواده، برخی ایالات آمریکا، رضایت فرزندان یا والدین را برای اخذ بیمه عمر در حیات آنان ضروری میدانند؛ مگر در مواردی که فرزند صغیر است. در مقابل در انگلستان، با توجه به دیدگاه محدودی که نسبت به نفع قابل بیمه وجود داشت، روابط والدین و فرزندان از شمول روابط عاطفی قابل بیمه خارج بود. در قضیه هالفورد علیه کمیر، پدری تلاش کرده بود تا نسبت به حیات فرزندش بیمه عمر اخذ کند و خودش را به عنوان ذینفع تعیین کند. او چنین ادعا میکرد که چون انتظار دارد در آینده فرزندش هزینههای آموزش و نگهداری را به او بازگرداند، پس در حیات او ذینفع است؛ اما دادگاه این استدلال او را رد کرد. البته امروزه چنین بیمهنامههایی وجود دارند و به نظر نمیرسد منجر به دعاوی خاصی مانند پرونده فوق شود.
نفع قابل بیمه در اسلام
در مقررات شریعت اسلام نیز نکات جالب توجهی یافت میشود. در اسلام والدین تکلیف به مراقبت از کودکان خود دارند. آنها موظف به فراهم کردن غذا، لباس و احتیاجات روزمره آنان هستند. همچنین قرآن کریم پیش بینی کرده است که والدین از فرزند و فرزند از والدین ارث خواهد برد. بنابراین واضح است که در اسلام هم برای والدین و هم برای فرزندان وظیفه مراقبت از دیگری وجود دارد و به نظر میرسد که این وظیفه، برای طرف مقابل نفع مشروعی را ایجاد میکند که قابل بیمه است.
نفع قابل بیمه در حیات سایر اعضای خانواده
نظامهای حقوقی کامن لا در خصوص اینکه آیا خواهر و برادر و یا بستگان دورتر دارای نفع قابل بیمه در حیات بیمهشده هستند یا نه، به صورت متناقضی عمل کردهاند. بهطور کلی، رویه قضایی در ایالات متحده به نفع قابل بیمه خواهر و برادر به سه شکل کلی اشاره میکند:
- برخی بر این باورند که خواهر و برادرها، به صرف رابطه خویشاوندی، در حیات یکدیگر نفع قابل بیمه دارند؛
- برخی دیگر معتقدند خواهر و برادرها، اگرچه هیچ نفع قابل بیمهای به موجب صرف رابطه خویشاوندی ندارند، اما با توجه به سایر علاقهها مانند وابستگی مالی، طلبکاری و یا شراکت تجاری، دارای نفع قابل بیمه در حیات بیمهشده هستند؛ مضافا این که این نفع گستردهتر از نفع قابل بیمه میان طلبکاران و یا شرکای تجاری است که رابطهای خویشاوندی میان آنان نیست؛
- دسته سوم بر این باورند که خواهر و برادرها دارای هیچ نفع قابل بیمهای در حیات یکدیگر نیستند؛ مگر این که طبق ضوابط دیگر چنین نفعی به اثبات رسد.
اگرچه برخی از دادگاهها یک رابطه برادر و خواهری را صرفا بر اساس عشق و محبت و بدون هرگونه وابستگی اقتصادی بیمهپذیر شناختهاند، لیکن در خصوص دیگر روابط خانوادگی، وابستگی اقتصادی یا نفع مالی هم زمان را در حیات بیمهشده برای ایجاد نفع قابل بیمه در زندگی یک عضو خانواده گسترده و غیر متمرکز لازم دانستهاند. برای مثال، بسیاری از دادگاهها رأی دادهاند که روابط فامیلی دور موجود میان عمه و دایی با بچههای برادر و خواهر خیلی دور و جزئی هستند، به همین خاطر با فقدان منافع مالی یا اقتصادی برای ایجاد نفع بیمهپذیر کافی نیستند. بنابراین، در صورتی که یک رابطه خویشاوندی دور، با یک نفع اقتصادی همراه شود، احتمال احراز وجود نفع قابل بیمه از سوی دادگاه بالاست.
منبع: مقاله بررسی تطبیقی مصادق نفع قابل بیمه در بیمه عمر؛ محمدجواد محمدی، پژوهشنامه بیمه، شماره ۲، تابستان ۹۷
پیام بگذارید